بسم الله الرحمن الرحیم . « علی اکبر زارعی قبل از این که با زرین زلفی ازدواج کند همسر دیگری داشت و از او صاحب اولاد شده بود. آنها در محله پائین دِه روستای یزدل، حوالی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) زندگی می کردند. پدر در سال 1350 در محله فیض آباد منزلی ساخت و به آنجا منتقل شدند. خانواده آنها از راه قالی بافی زندگی خود را تامین می کردند. حاج اکبر در این اواخر به شغل مغازداری مشغول بود. آنها خانواده ای مذهبی و متوسط بودند.» « ابتدای تابستان 1343 مصادف با 11/2/1384 ماه ه- ق صفر روز دوشنبه فرزند پسری در این خانواده به دنیا آمد. که نام او را محمود گذاشتند. محمود دوره ابتدایی خود را در مدرسه قطب راوندی یزدل گذراند. و برای دوره راهنمایی با دوستان خود به مدرسه لاجوردی راوند می رفتند. چون وسیله ایاب و ذهاب در آن سال ها نبود مجبور بودند. تا پایان کلاسهای عصر در راوند بمانند. آنها برای ناهار با دوستان خود همفکری و همکاری می کردند و غذایی را تهیه و در مدرسه می خوردند. دوران راهنمایی محمود با شروع انقلاب اسلامی همزمان بود. او نیز مانند دوستانش در برپایی تظاهرات کمک می کرد. و عضو انجمن اسلامی یزدل و بعدها نیز نیروی فعال پایگاه بسیج شهید قاضی طباطبایی شد. دبیرستانش را در مدرسه امام خمینی در رشته اقتصاد ادامه داد.» « او بعد از گذراندن آموزش نظامی در پادگان الغدیر اصفهان، نخستین اعزامش به لشکر 8 نجف در منطقه جنوب از تاریخ 15/3/1361 تا 11/6/1361 بود. اعزام دومش باز به لشکر 8 نجف بود. که به منطقه کوشک، پاسگاه زید عراق رفت. و در آنجا از تاریخ 7/9/1361 تا 27/1/1362 خدمت کرد. در پاسگاه بر اثر اصابت گلوله از ناحیه دست و پای چپ مجروع شد و تا تاریخ 1/3/1362 در بیمارستان رازی اهواز تحت درمان بود. برای بار سوم با هشت نفر از همشریان خود در تاریخ 8/4/1362 به لشکر14امام حسین (ع) اعزام و در گردان یا زهراء سازماندهی شدند. مرحله اول عملیات والفجر2 در تاریخ 28/4/1362ساعت 22 در منطقه حاج عمران و پیرانشهر شروع شده بود آنها در مراحل دوم عملیات وارد منطقه شدند و با مزدوران بعثی درگیر شدند. محمود بعد از چند روز مقاومت در مورخه 5/5/1362 روز چهارشنبه مصادف با 16/10/1403 ماه ذی القعده به علت اصابت ترکش خمپاره به شکم، بدنش متلاشی شد. و به دیدار معشوقش شتافت و شربت شیرین شهادت را نوشید. وی اولین شهید از مجموعه همشهریانش بود. پیکر پاک این شهید بزرگوار در تاریخ 24/5/1362 در یزدل تشییع و در گلزار شهدای یزدل به خاک سپرده شد.»
« الَّذينَ آمَنوا وَهاجَروا وَجاهَدوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم أَعظَمُ دَرَجَةً عِندَاللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الفائِزونَ.» « کسانی که به پروردگارشان ایمان آورده اند و برای بر قراری دین الله از دیارشان هجرت می کنند و برای پایداری قرآن در راه خدا با جان و مالشان جهاد می کنند بزرگترین درجه و مقام را نزد خداوند دارند.» انالله و اناالیه راجعون: « حالا که چنین پیش آمد که آمریکای جنایتکار به وسیله مزدورش صدام به خاک اسلامی ما تجاوز کرده این وظیفه ماست که از کشور و انقلابمان حفاظت و دفاع کنیم، پس بنابراین وظیفه ای که داریم روانه میدان می شویم تا بلکه بتوانیم انجام وظیفه کرده باشیم و اگر نتوانستیم و دشمن ما را از پای در آورد، با دادن جان نا قابل خود به دشمن بفهمانیم که مرگ سرخ را بهتر از زندگی ننگین میدانیم. ما هرگز از پای نخواهیم نشست و تسلیم زور نمی گردیم چون این مرام امامان و رهبران ما بوده است. این خود یکی از اصول و مرام اسلامی ما است. انالله و اناالیه راجعون ما از خدائیم و به سوی او بازمی گردیم.» امام را تنها نگذارید: « سلام بر مهدی رهائی بخش محرومان و سلام بر نائب مهدی (عج) خمینی رهبر کبیر انقلاب و پدر دلسوز بیچارگان. من با آگاهی کامل این راه را که همان راه امام حسین (ع) است انتخاب کرده ام به ندای هل من ناصراً ینصرونی حسین (ع) که امروز از حلقوم خمینی کبیر بیرون آمده است لبیک می گوئیم تا به این منافقین که دشمنان دین و اسلام هستند اعلام کنیم، که خمینی برای ما یک بت نیست من به عنوان یک برادر حقیر از شما مردم غیور و شهید پرور ایران، شهرها و روستاهای اطراف که باعث سربلندی اسلام هستید. می خواهم که این امام امت این قلب ملت را و این هدیه خدا را تنها نگذارید. مبادا با رفتار و کردار خود باعث ناراحتی او شوید و از کمبودهای مصنوعی که این ضد انقلاب با امریکا برای ما ایجاد کرده اند که از هدف اصلی خود منصرف شویم. اما ای خواهران و براداران عزیزم هم اکنون در زمانی بسر می بریم که از هر سو کفار و منافقین برای نابودی اسلام عزیز دست به دست هم داده اند و از هر گونه خیانتی دریغ نمی کنند. این وظیفه سنگین فقط بر دوش ماست و اگر خدای ناکرده کمی در این راه غفلت کنیم به اسلام عزیز ضربه وارد خواهد شد پس دست در دست یکدیگر دهیم و با اتحاد و اخوت و پیروی از ولایت فقیه این راه انبیا و امامان را ادامه دهیم و اسلام را کمک و یاری نمائیم. بخدا قسم اگر آنانکه این راه را که راه الله است برای رضای او انجام دهند در آخرت روسیا درگاه ایزد تعالی نخواهند بود.» برای خدا زندگی کنید: « خوشا بحال آنان که زندگیشان برای خداست مرگشان در راه خداست و جز او را هم ندارند. پس همانگونه که می دانید. هر انسان در هر موقعی و هر زمانی و هر مکانی و هر دارای و هر آرزوی که باشد آخر باید به دیار دیگر برود. پس چه خوب، قبل از آنکه مرگ سر پای ما را فرا گیرد کمی فکر کنیم از کجا آمده ایم. برای چه آمده ایم. به کجا خواهیم رفت. پس توشه راه برداریم. توشه ای برای آخرت خود جمع آوری کنیم که روسیاه نباشیم. هر چند که ما روسیاهیم. و قلبمان سرو پا روسیاه است. ولی شماها به فکر آخرت باشید، و نگذارید شیطان بر شما نفوذ کند و از شر او بر خداوند تبارک و تعالی پناه ببرید.» تقوای الهی پیشه کنید: «و تنها بوسیله تشکیل دادن جلسات مذهبی و اسلامی ایمان خود را محکم کنید و تقوا الهی را پیشه کنید. چونکه تقوای اسلامی سدی محکم در مقابل هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی است. همیشه بیاد خدا باشید و از خدا غافل نشوید. تا با هم ان شاالله با کمک بقیه برادران راه کربلا حسین (ع) را باز کنیم. ان شاالله.» حلالم کنید: «در جلسات ختم و غیر ختم از مردم بخواهید که اگر کسی حقی به گردنم دارد آنرا حلال نماید.» پدر ومادرم: « پدر و مادرم اگر چه شما سالها زحمت کشیده اید و درست است، که هر پدر و مادری برای فرزندش آرزو دارد ولی از شما یک خواهش دارم که بیتابی نکنید. اگر خبر شهادت مرا به شما دادند آیه انالله واناالیه راجعون را زمزمه کنید.» « پدر و مادر عزیزم مرا دعا کنید شاید خداوند به خاطر شما از گناهان من بگذرد. ولی مادر عزیزم من در حق شما فرزندی نکردم در حالیکه تو حق مادری را برای من کامل ادا کردی بهرحال خداوند به شما ان شاءالله اجر و پاداش بدهد. از پدر عزیزم می خواهم که از همه آنهایی که با من رفت آمد داشته اند. حلالیت بطلبد» خواهرم: « و اما خواهرم اگر خداوند لیاقت شهادت را به ما عطا کرد بر سر مزار من گریه نکنید چون با گریه شما دشمنان شاد می شوند. و هر وقت خواستید گریه کنید بیاد علی اکبر و علی اصغر امام حسین (ع) گریه کنید. که در روز عاشورا او را تشنه به شهادت رساندند. فقط یک توصیه دارم که فقط صبر داشته باشید از خواهرانم می خواهم که مرا حلال کنند.» برادرانم: « برادرانم من اگر لیاقت شهادت را داشتم و به شهادت رسیدم. شما راه مرا ادامه دهید. تا بلکه با ریختن خون شما اسلام گسترش یابد تا این انقلاب اسلامی جهانگیر شود. » « این مطلب را می نویسم تا در صورت نبودنم به آن عمل کنید از کلیه دوستان و آشنایان که مرا می شناسند عذر می خواهم در مراسم ختم و هفتم از مردم بخواهید که اگر حقی به گردنم دارند مرا حلال کنند. و بسیار خوب است که از کلیه دوستانم خصوصاعابدینی ها و زیارتی و سعیدی ها آقای داوُد دادائی و آقای دهقانی و آهنگریان عذرخواهی می کنم چون با این برادران مدتی بوده ایم و حقی به گردنم دارند. از همه اقایانی که با من همکاری داشته اند عذر خواهی می کنم.» انجمن اسلامی : « تنها چیزی که از برادران انجمن اسلامی می خواهم این است که مرا حلال کنند وهرگز جلسات خودشان را تعطیل نکنند هر چند که کسی نیاید.» «از برادر بزرگم حسین، که حق بسیاری بر گردن من دارد چون که او حق برادری را نسبت به من بجا آورده و من نتوانستم حق او را ادا نمایم می خواهم ما را ببخشید و برایم دعا کند. از همه شما تقاضا دارم مقداری نماز و روزه قضائی دارم، اگر توانستید آنرا برایم بگیرید.» به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار از عمرما بکاه و بر عمر او بیفزا . 25/10/1361 جنگ جنگ است و عزت و شرف ما همین مبارزات است.«امام خمینی» والسلام وعلیکم ورحمه الله و برکاته محمود زارعی