ما را دنبال کنید:
مهدی زیارتی یزدلی

شهید دفاع مقدس مهدی زیارتی یزدلی

نام پدر : حاج محمد
نام مادر : لطیف
تاریخ تولد : 1344/06/20
محل شهادت : منطقه حاج عمران
محل خاکسپاری : گلزار شهدای یزدل
تاریخ شهادت : 1362/05/12
زندگی نامه :

بسم الله الرحمن الرحیم « در کوچه دروازه منزلی قرار داشت با اتاق های متعدد در سه طرف حیاط و حوض کوچکی در وسط آن، و باغچه ای که از آب قنات، آبیاری می شد. روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی دسته های عزادری پیش از اینکه به بارگاه ملکوتی بی بی زینب (س) بروند در این منزل عزاداری می کردند.» « در آن زمان رسم بود. بستگان نزدیک و جوانان در هنگام ازدواج در یکی از اتاقهای منزل پدری ساکن می شدند. و در مواقع نیاز احتیاجات همدیگر را برآورده می کردند. همسایگان از احوال همدیگر با خبر بودند و همدیگر را کمک می کردند. غالب منازل قدیمی روستا را اینگونه ساخته شده بودند. » «حاج احمد زیارتی فرزند عسگر و او هم فرزند باقر مولا بوده است. وی دارای هفت فرزند، سه فرزند پسر و چهار فرزند دختر شده است. حاج احمد از معتمدین روستا و مدتی هم مسئول خانه انصاف «شورا محل» بوده است. این خانواده، چهار شهید در راه اسلام و انقلاباسلامی تقدیم کرده اند.» « حاج محمد زیارتی در سال 1338 از خانواده دهقانیهای یزدل که آنها نیز ارباب و معتمد روستا بودند دختر گرفت. حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و چهار فرزند پسر است. پدر خانواده یکی از قاریان قران و در مراسم عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) نقش داشته است. او همگام با اعتراضات مردمی ایران بر علیه نظام طاغوتی پهلوی و شروع انقلاب اسلامی با نیروهای انقلابی همراه شد. و از آنها حمایت می کرد. در روز شنبه تاریخ 20/6/1344 مصادف با جمادی الاول، 15/5/1385 سومین فرزند خانواده به دنیا آمد. اسمش را مهدی گذاشتند. وقتی بدنیا آمد خیلی چاق بود همه فامیل و همسایگان می گفتند که چه بچه خوشگلی است. اول پدرش و بعد از آن آقای صحفی روحانی سید مستقر در روستا در گوشش اذان و اقامه گفتند. در کودکی یک بار او را علی اصغر کردیم سیدی که او را بغل کرده بود به ما می گفت این بچه، شما خیلی خوشگل و زیبا شده است. خود علی اصغر است. یک ساله بود که از ایوان منزل پائین افتاد خیلی خدا به او رحم کرده بود تا زنده بماند. او دوره دبستانش را در مدرسه قطب راوندی یزدل گذراند. و دوره راهنمایی را در راوند ثبت نام کرد. اما بعد از افتتاح مدرسه راهنمایی یزدل، ادامه این دوره را در روستا گذراند. و برای دبیرستان در محمودیه کاشان ثبت نام کرد. در کارهای کشاورزی کمک حال پدر بود. با شروع مبارزات مردمی ایران علیه نظام طاغوتی پهلوی، در مبارزات شرکت می کرد.» « دوره دبیرستانش با تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران مصادف شد. یک دوره آموزش نظامی را در پادگان الغدیر اصفهان گذراند. و برای نخستین بار در عملیات محرم شرکت کرد. در این عملیات مجروح شد. برای مرتبه دوم، پدر می خواست خود اعزام شود و مهدی بماند تا کارهای منزل و کشاورزی را سرو سامان دهد. اما گفتگوهای بین آنها پدر را متقاعد کرد تا بماند لذا مهدی با تعدادی از دوستانش در تاریخ 8/4/1362 از کاشان به شهرک دارخوئین اعزام می شوند و در عملیات والفجر دو که در منطقه حاج عمران و پیرانشهر در تاریخ 29/4/1362 شروع شده بود شرکت می کنند. آنها با لشکر 14 امام حسین (ع) به منطقه وارد شدند. و در مرحله دوم این عملیات وارد منطقه عملیاتی شدند. که در این مرحله محمود زارعی به فیض شهادت می رسد. و بقیه بچه ها به مقر برگشته بودند. امّا با سفارش فرمانده گروهان، که گفته بودند بخاطر کمبود نیرو، شما به منطقه درگیری برگردید، برای مراحل بعدی عملیات آماده شده بودند. مهدی بعد از چندین روز مقاومت در روز چهارشنبه 12/5/1362 مصادف با 23/10/1403ماه شوال، به دیدار معشوق خود شتافت و شربت شیرین شهادت را نوشید. پیکر مطهر شهید بزرگوار را در تاریخ 24/5/1362 همراه با پیکر مطهر شهید حبیب ابراهیم زاده تشییع کردند و در گلزار شهدای یزدل به خاک سپردند.»

گزیده ای از وصیت نامه :

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان آخرین سخنانم را شروع می کنم . «إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ. يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّـهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.» « خداوند از مومنان جان ها و اموالشان را خریداری کرد که در برابرش بهشت برای آنان باشد آنها در راه خدا پیکار می کنند و می کشند و کشته می شوند، این وعده حقی است بر او که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسی از خدا به عهد خود وفادارتر است اکنون بشارت باد بر شما که این پیروزی بزرگ برای شماست.» مقدمه: « سلام علیکم: درود بی پایان و سلام بی کران خدا به رهبر انقلاب اسلامی ایران خمینی بت شکن و روح خدا و سلام و صلوات خدا بررزمندگان جان بر کف که شبانه روز در تلاش برای پیروزی اسلام بر کفر جهانی می باشند.» شهادت: « شهادت، شهادت دریچه ای است برای آزادی از دنیا برای من، شهادت، شهادت منتهای حرکت یک مسلمان است. شهادت، شهادت آرزوی قلوب عارفان است. شهادت، شهادت نهایت آرزوی مشتاقان و عاشقان خدااست. خدایا شهادت در راه خودت را نصیب من گردان، که شیرین ترین مرگ هاست. آری شهادت است که راه حق و باطل را از هم مشخص می کند و حسین (ع) با پیام خویش به مردم گفت: ای مردم مستضعف در هر گوشه جهان که هستند. اگر می توانید بمیرانید و اگر نمی توانید بمیرید. و ای مردم اگر می توانید بمیرانید، از چه کسی؟ از کسانی که سد راه خدا هستند. و اگر نمی توانید بمیرید. یعنی به شهادت برسید. ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است.»«امام خمینی». برادرانم: « برادرانم، اگر لیاقت آن را پیدا کردم که شهید شوم فنا الله شوم چه بهتر، از شما می خواهم که راهم را ادامه دهید و رسالتم را به پایان برسانید. اگر می خواهید من از شما راضی باشم با خونی که در راه اسلام و انقلاب ریخته ام ادامه دهندۀ راهم باشید. در جلسات انجمن اسلامی شرکت کنید. گوش به فرمان امام امت بدهید که پیام امام، پیام امام زمان (عج) است.» خواهرانم : « و تو ای خواهرم از تو می خواهم که حجابت را حفظ کنید که حجاب تو سنگر توست. و از تو می خواهم که در مرگ من زینب گونه راهم را ادامه دهید که راه ما راه انبیاء است. راهی که خدا برای ما قرار داده است.» مادرم: « و تو ای مادرم و پدرم که فرزندتان را در راه اسلام داده اید امیدوارم که با شهید شدن من مانند پدر و مادران دیگر شهدا با صبر طولانی و با استقامت استوار بمانید. در آخر ای مادرم و خواهرم بر پیکر من گریه نکنید و یا اگر گریه می کنید صدایتان را بلند نکنید که شهید شدن گریه ندارد شکست اسلام گریه دارد به هوش باشید. که اسلام شکست نخورد که گریه با صدای بلند روح مرا می آزارد برای من لباس سیاه نپوشید که امت اسلامی هیچوقت سیاه پوش نمی شود برای من تبلیغ نکنید از شهادتم بلکه برای اسلام تبلیغ کنید که زنده بماند. و در آخر مرا حلال کنید و امام و راه امام را دنبال کنید و شکر خدای را بجای آورید و مادرم، بر سر جنازه ام بگو خدایا رضایم به رضای تو.» پدرم:حلالیت از مردم: « پدرم اگر جنازه مرا پیدا کردید در کنار گلزار شهدا به خاک بسپارید و از تمام مردم طلب حلالیت کنید.» «شهید زنده مهدی زیارتی»

منبع : برگرفته از کتاب با ستارگان یزدل