بسم الله الرحمن الرحیم « در یکی از محله های قدیمی یزدل منزلی قرار داشت. که به آن منزل فیلسوف می گفتند. درب ورودی آن اتاقی مُسقّفی بود که تنور نانوایی سنتی در آن قرار داشت. درب دیگر این اتاق به حیاط اول باز می شد. در ضلع جنوبی حیاط اول سردابی ساخته بودند که اهل خانه در روزهای گرم تابستان کویری از آن استفاده می کردند. و در ایام ماه مبارک رمضان مردم روزه دار نیز در آن به استراحت می پرداختند. حیاط اصلی منزل بعد از حیاط اول بود که حوض کوچکی در میانه آن قرار گرفته بود و اطراف حوض اتاقهایی متعدد ساخته شده بودند. آن روزها رسم بود که چندین خانوار فامیل در یک منزل زندگی می کردند. حاجی قاسم کریمزاده با برادرانش در این منزل ساکن بودند. و از راه کارگری برای مردم و قالی بافی خانواده خود را تامین می کردند. او با خانمی به نام صنم دهقانی ازدواج کرده بود. که حاصل این ازدواج چهار فرزند پسر و سه فرزند دختر بودند. در تاریخ 1/1/1344خداوند فرزند پسری به آنها داد. که به میمنت تولدش نام وی را محمدعلی گذاشتند. او در دامن مادری پاک و عاشق امام حسین (ع) و ائمه اطهار و محبت عموهایش که در یک منزل و دور هم زندگی می کردند بزرگ شد.» « در سن شش سالگی او را برای تحصیل علم به مدرسه ابتدایی قطب راوندی یزدل فرستادند. مقطع راهنمایی را در مدرسه لاجوردی راوند ادامه تحصیل داد. علاقه او به درس خواندن برای همه حتی معلمان زبان زد بود. برای ادامه تحصیل، دبیرستان امام خمینی «ره» کاشان را انتخاب کرد و در رشته علوم اقتصادی ادامه تحصیل داد. در سن 10 سالگی نماز می خواند. نماز شبش ترک نمی شد. روزه می گرفت. متواضع بود. در گفتار و رفتارش احتیاط می کرد. به پیرمردان و پیرزنان روستا کمک می کرد. چهره ای متقی و پرهیزگار و مذهبی داشت. از دروغ، غیبت، تکبر و دیگر صفات زشت خودداری می کرد و دیگران را نیز از این اعمال بد نهی می کرد. مورد علاقه مردم روستا بود. در حالی که درس می خواند، به پدر و مادر خود در کارهای خانه کمک می کرد. با خویشاوندان مهربان و خوش بر خورد بود. مسائل انقلاب را در آن زمان مهم می دانست. دوستان خود و معلمین را تشویق می کرد که در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت کنند. خود نیز به عنوان خادم در مسجد امام زمان (عج) فعالیت داشت. عضو انجمن اسلامی یزدل شد و چون رسانه های گروهی به شکل امروزی وجود نداشتند. با دیگر دوستان همفکر خود برای اطلاع رسانی اقدام به دیوار نویسی در سطح روستا می کردند. محمدعلی بارها توسط عوامل رژیم در روستا تهدید و شکایت آنها را به سازمانهای مربوطه رد کرده بودند. ولی روحیه استکبار ستیزی، او را اغنا نمی کرد. بنابراین عکسهای امام و رهبران بلند پایه انقلاب را همراه با اعلامیه ها در روستا پخش می کرد. همین فعالیتها بود، که یزدل را در منطقه مطرح کرد بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که لیبرالها علیه رهبران اصلی کشور موضع گرفته بودند برای معرفی مسئولین انقلابی کشور تلاش می کرد. در مساجد سخنرانی می کرد و روحانیون و مبارزان انقلابی مثل شهید آیت الله بهشتی و آیت الله خامنه ای که صاحبان اصلی این انقلاب بودند را به آحاد جامعه معرفی می کرد. و افراد خود فروخته را به مردم می شناساند. او می گفت: ما لیبرالها را از این کشور بیرون خواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد بر سرنوشت ما حاکم شوند. با فرمان تاریخی امام خمینی «ره» بر تشکیل بسیج بیست میلیونی، همراه با دیگر دوستانش دوره آموزش بسیج را در کاشان گذراندند. او عضو گروه مقاومت شهید مهدی صفری از پایگاه بسیج شهید بهشتی مسجد صفاری کاشان شد. اول دبیرستان محمدعلی مصادف شد. با تجاوز رژیم بعثی عراق در تاریخ31/6/1359 به ایران، اوقات فراغت خود را صرف نیروهای بسیجی می کرد. در یزدل نیز ایده بسیج را سردار غلامرضا رعیت مطرح کرده بود و علی روحانی نیز دنبال می کرد. محمدعلی نیز به عنوان یک نیروی آموزش دیده در امر آموزش و سازماندهی نیروها همت گمارد. و همچنین یکی از بنیانگذاران انجمن اسلامی در یزدل بود. امتحانات دبیرستان شروع شده بود. دشمن بعثی عراق قسمتی از کشور اسلامی را تصرف کرده بود. محمدعلی در تاریخ 19/2/1360 تا10/7/1360به لشکر14امام حسین (ع) اعزام شد. در جبهه به قول دوستان هم سنگرش در مدت 24 شبانه روزی را که در حالت آماده باش بودند. نماز شبش ترک نشد و تا آنجا که می توانست مستحبات را نیز در کنار واجبات به جا می آورد. یک روح تعبُّد عجیبی در او بود. عملیات بیت المقدس۳۰/12 دقیقه روز۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ شروع شده بود. او برای دومین بار در تاریخ 25/3/ 1361 به جبهه اعزام شد. در لشکر14 امام حسین (ع) بین زرمندگان سخنرانی کرده بود به نیروهای بسیجی سفارش می کرد. اگر قرار باشد شما معبر مین را باز کنید. اولاً از زیر کار فرار نکنید. دوم اینکه دست و پای خود را به گونه ای باز کنید. که مین های بیشتری خنثی شوند. محمدعلی در منطقه شلمچه، عملیات رمضان شرکت می کند. و در تاریخ 23/4/1361 بر اثر اصابت گلوله به دست و پا و شکم به شهادت می رسد. پیکر مطهر شهید را در تاریخ 25/4/61 مطابق با 24 رمضان سال 1402هجری قمری روز جمعه آخر ماه مبارک،«روز قدس» در کنار دیگر شهدای یزدل بخاک سپردند.»
« أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّـهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ»«١٤٢ال عمران» «گمان نکنید به بهشت داخل خواهید شد بدون اینکه خداوند با امتحان شما را بیازماید و شما و آنان را که در راه دین جهاد کردند و در سختیها صبر و استقامت کرده اند نامشان را به عالم معلوم گرداند.» مقدمه: « به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، شهیدانی که با خون سرخ و گرم خود درخت تنومند اسلام را آبیاری کردند، درختی که تشنگی آن به وسعت آب دریاهاست. آری آنان که به قول امام کشتی اسلام را بیمه کردند و به امید آنکه بتوانیم ادامه دهنده راهشان باشیم.» معلم و مبارزه با ظلم: « راستی معلمین آینه چه کسانی بوداند. که چنین فرزندانی را تربیت کرده اند؟ چه کسی غیر از امام حسین (ع) این سلاله پاک پیامبر(ص) می تواند باشد. برادر و خواهر من امروز فرزند حسین این یاور مستضعفین و یورش برنده بر خصم بی رحم یعنی امام کبیرمان خمینی عزیز صدای هل مِن ناصر یَنصُرُنی سر داده است و همگی را به سوی خدا می خواند. او اسلام را در خطر می بیند و هشدار داده که به پا خیزید و به هر نحوی می توانید به یاری دینش بشتابید که ابر غارتگران شرق و غرب در صدد از بین بردن عقیده تو و دین تو و کتاب تو و در نهایت معنویات تواست. به او فرصت ندهید از اسلام ضربه ای خورده است که کمرش شکسته و توان رزمیدن را ندارد تا کنون بارها خواسته اسلام را نابود کند. ولی به لطف الهی و عنایات خاصه اش نتوانسته موفق گردد. گاهی هم حمله مستقیم نظامی کرده است.» راه حق و باطل: « من کوچکتر از آنم که خواسته باشم نصیحتی کنم. ولی در عین حال وظیفه خود می بینم که در این لحظات آخر عمر چند کلامی با برادرانم و خواهرانم داشته باشم. یکی از مسائل مهمی که می تواند همه ما را از گناهان باز دارد. دعاهای کمیل، ندبه، توسل و سایر دعا هاست نماز جمعه، نمازهای جماعت و نمازهای شما سد راه گناه است. تقاضا دارم تا سر حد امکان در این مجالس شرکت کنید مطمئن باشید دست خالی بر نمی گردید. فعلا و از اول تا به حال و آینده دو خط بیشتر وجود نداشته است آن هم حق و باطل است. اگر می خواهی پیرو خط انبیاء و امامان باشی باید پیرو خط حق باشیم. که ان شاءالله هستیم. ما به جهانیان خواهیم فهماند. که این راه را، کورکورانه انتخاب نکردیم. بلکه با هوشیاری و دید انقلابی این آن انتخاب کرده ایم. بالاخره زیاد به حاشیه نروم. از همه مردم می خواهم که جنگ زدگان را فراموش نکنید و تا حد امکان به آنان کمک معنوی و مادی کنید. سعی کنید تا حضور خود را در صحنه حفظ کنید. که اگر شما هوشیار باشید دشمن هیچ کاری از دستش بر نمی آید.» پدر ومارم: « به پدر و مادرم و بستگانم بگویم که برای من در حضور مردم گریه نکنید که شاید منافقی در بین آنها باشد و دل شاد شود چون می خواهم حتی حسرت یک خنده را از او بگیرم و به او بفهمانید که ما پیرو خط حسینیم.» انجمن اسلامی یزدل: « از برادران انجمن اسلامی یزدل می خواهم تا به فعالیت خود بیفزایند و در بازسازی مناطق جنگی کوشا باشید و هیچ هراسی به خود راه ندهند که دست خدا با آنهاست. « إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْکُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ » یاری کنید خدا را، تا شما را یاری کند و در این راه ثابت قدم باشید.» حلالیت: « اگر کسی از من ناراحتی داشته است به بزرگی خودش مرا ببخشد شاید کسی باشد از من پولی بخواهد که من یادم رفته باشد به او بدهم وی می تواند با مراجعه به برادرانم از آنها دریافت کند.» حرف آخر: « محل دفن من در کنار شهیدان یزدل باشد اگر چشمانم باز بود بگذارید باز باشد تا دشمن بداند ما با دید وسیع از اسلام دفاع و در راه آن کشته شدیم. اگر دستانم باز بود بگذارید باز باشد تا دشمن بداند هنگام شهادت نیز از فریادهایم خلاصی نداشته است. درود بر ارواح پاک تمامی شهدای انقلاب اسلامی و شهدای صدر اسلام و شهدای روستای خودمان به خصوص شهید رحمت الله روحانی و شهید غلامرضا رعیت به امید اینکه بتوانیم ادامه دهنده ی راهشان باشیم.» « به امید پیروزی اسلام و سلامتی امام کبیرمان و پیروزی مستضعفین برمستکبرین.» «والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.» ماهشهرآبادان محمدعلی کریم زاده14/04/1361