ما را دنبال کنید:
علی روحانی یزدلی

شهید دفاع مقدس علی روحانی یزدلی

نام پدر : آقا نظام
نام مادر : جمیل السادت
تاریخ تولد : 1339/06/01
محل شهادت : منطقه فاو
محل خاکسپاری : گلزار شهدای یزدل
تاریخ شهادت : 1365/03/02
زندگی نامه :

بسم الله الرحمن الرحیم نسب مادر، سیده جملیه حسینی یزدلی: «سیدآقاامیر، که در یزدل به سیدآقامیر معرف بوده است دو برادر داشته است بنامهای سیدآقا و سیدمحمد این سه برادر مادری داشته اند به نام ننه بطول. سیدآقا دارای یک فرزند پسر می شود بنام حسین که بعدها به حاج حسینی معروف می شود و چهار دختر بنامهای سیده بیگم و سیده خانم آقا و سیده فاطمه و سیده زهرا داشته است. سیده زهرا و سیده خانم آقا مادر بزرگ شهیدان علی روحانی و شهید مهدی رضوانی می شوند. حاج حسینی هم ماسس مرکز بهداشت جوادالائمه یزدل در محمدآباد است. خواهران هر کدام منشا خیراتی و برکاتی در یزدل بوده اند منجمله حاج سیده زهرا که در سالهای دهه 1320 و 1330 که مردم دچار فقر اقتصادی و بیمارهای واگیردار سخت بوده اند که در یزدل به تب راجعه معرف بوده است و بیماران آن گرفتار خونریزی شدید می شدند و می مردند خیلی به مردم کمک کرده اند. من خودم نویسنده از زبان حاج ابوالقاسم پدر شهید محمدعلی کریمزاده شنیدم که به علت بیماری و ضعف شدید نمی توانستم به خانه پدری بروم. حاج زهرا من را به خانه خود برد و دو هفته از من پرستاری کرد و با داروهای سنتی مداوا نمود تا بهبودی برایم حاصل شد.» «سیدآقامیر فرزند پسری داشت به نام سید ماشاالله که او با دختر عموی خود سیده زهرا ازدواج می کند حاصل این ازدواج سه فرزند پسر به نامهای سیدعلی و سیدرضا «مسعود» و سیداحمد و دو فرزند دختر به نامهای سیده جمیله و سیده احترام می شوند. سیده جمیله با نظام روحانی ازدواج می کند که صاحب دو فرزند پسر بنام علی و حسن «حسین» و یک فرزند دختر به نام حشمت می شوند.» « پاورقی: نسب پدری شهید علی روحانی را در زندگینامه شهید رحمت الله روحانی مطالعه کنید.» «محله تودِۀ یزدل که مهمترین محله های قدیمی یزدل محسوب می شده است، شامل مسجد امام حسین (ع)، حمام عمومی، کاروان سرا، و محلی برای کسب و کار و خرید و فروش مایحتاج روزانه مردم بوده است. مسجد حضرت ابوالفضل (س) هم در شمال غربی آن و در محله پائین دِه واقع شده است. خانواده نظام روحانی به طور اجاره نشینی در منزل حاج سید حسین حسینی زندگی می کردند که بین دو محله معروف یزدل قرار داشته است. در این سالها پدر برای تامین معاش خانواده سفری به تهران می کند و در آنجا به کار مشغول می شود. در این سالها نظام منزل برادر خود صدرا را که از یزدل رفته است می خرد. و در محله حاج شریف ساکن می شود. در روز دوشنبه تاریخ 23/3/1339مصادف با 18/12/1379ماه ذالججه روز عیدغدیر خم از مادری سیده، بنام جمیله حسینی نوزاد پسری بدنیا می آید که اسم او را به پیشنهاد عمه اش حاج خانمناز علی می گذارند. اما سجل او را تاریخ 1/6/1339 می گیرند. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه قطب راوندی یزدل گذرانده است. وقتی پدر خانواده به یزدل برمی گردد، منزلی از عموی خود صدرا روحانی در محله حاج شریف خریداری می کند و در آنجا ساکن می شوند. علی دورۀ راهنمایی را در مدرسه لاجوردی راوند سپری کرد. و برای ادامه تحصیلات متوسطه راهی کاشان می شود و در هنرستان نراقی آن شهر ادامه تحصیل می دهد. و با معدل 47/17 در خرداد سال 1358موفق به اخذ دیپلم می شود.» « خدمت سربازی را در تاریخ 19/8/1358 در پادگان «04» بیرجند شروع کرد. و در تاریخ 15/8/1360 از لشکر21 حمزه آذربایجان پایانی گرفت. بعد از خدمت سربازی به استخدام آموزش و پروش شهرستان آران و بیدگل در آمد و در قسمت امور تربیتی مدارس نصرآباد «سفیدشهر» و یزدل مشغول به کار می شود.» « علی هنگام پيروزی انقلاب اسلامی يكی از گردانندگان چرخه فعالیتهای انقلابی در روستا بود. با شروع جنگ تحميلی به فرمان امام خمینی (ره) لبيک گفت و از تاریخ 6/5/1361 تا 23/9/1361 به نیروهای لشکر 8 نجف که در آن زمان تیپ بود و در تاریخ 3/9/1360 توسط حاج احمد کاظمی تاسیس شده بود پیوست. در بسياری از عملياتها فرماندهی می کرد. به جز حضور فعال در جبهه، نیروهای بسیجی یزدل را تشویق و به جبهه اعزام می کرد. دومین اعزامش از تاریخ 26/1/1362 تا 18/1/1363 به لشکر 14 امام حسین (ع) پیوست. علی با اینکه در این اعزام با نیروهای عمل کننده برای عملیات والفجر 2 به حاج عمران اعزام شده بود برای شرکت در امتحانات دانشگاه مرخصی گرفت و به شهرستان کاشان آمد.» « او در تاریخ20/8/1362 از خانواده شهید پرور سردار شهید غلامرضا رعیت همسر گرفت و در تاریخ 17/6/1363 صاحب فرزند پسری بنام زکریا شدند.» « در تاریخ 1/6/1362 بطور قانونمند در گلزار شهدای یزدل، پایگاه مقاومت بسیج آیت الله قاضی طباطبایی را افتتاح می کند. در سال 1363با همكاری شورای اسلامی و کمک اهالی روستا و ديگر همرزمانش ساختمان كنونی پايگاه مقاومت بسیج را احداث کرد. زمانیکه در جبهه حضور داشت کارهای بسیج را از طریق دوستان و همرزمانش در یزدل و سپاه کاشان دنبال می کرد. ولی ساختمان پایگاه چندان پیشرفتی نداشت.» «علی روحانی در تاریخ 5/10/1363 تا 13/1/1364به لشکر 14 امام حسین (ع) اعزام شد. بارها در این ماموریت ها مجروع و در بیمارستانهای تهران و اصفهان بستری شد. روحانی تمام ویژگی های يک فرماند و مدير نمونه را داشت. در شروع كارها پيش قدم بود. و در تقسيم كار دقت، و به صورت مستمر پیگیری می کرد.» « آخرین بار دو گروه از بچه های یزدل را برای اعزام به جبهه ها آماده کرده بود. دسته اول را 19/1/1365 به جبهه اعزام کرد و خود نیز با دسته دوم در تاریخ 2/2/1365 به لشکر نجف اعزام شد. آن روزها شهرداری کاشان شاهد گریه پدران و مادرانی بود، که جوانان خود را بدرقه می کردند. علی نیز این دفعه با بدرقه مادر، زادگاه خود را به محل عروجش ترک می کرد، در تاریخ 27/2/65 دو گروهان عمار و اباذر از گردان فتح لشکر 8 نجف برای پدافند به فاو اعزام شدند. خودش نیز به عنوان فرمانده گروهان اباذر با آنها همراه شد. او روز جمعه 2/3/1365مصادف با سیزدهم ماه مبارک رمضان سال 1406ه-ق موقع سركشی از سنگر نیروهایش در خط مقدم، ساعت10/17 دقیقه با اصابت تركش خمپاره شصت به ناحیه سر ندای حق را لبيک گفت و به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید را در تاریخ 7/3/1365در یزدل تشییع کردند. و در کنار همرزمانش گلزار شهدا بخاک سپردند.»

گزیده ای از وصیت نامه :

چه لذتی بزرگتر از این که وقتی به حسابرسی از خویش نشستم و آنچه را که بودم با آنچه را که شدم، مقایسه می کنم خود را در پناه خدا دیدم و حس می کردم که مرا دوست دارد و در این دوستی به خجالت و شرمندگی فرو می رفتم. بار خدایا! من چه بودم؟ و تو چه کردی؟ از من چه دیدی؟ از کدامین گناه من خوشت آمد که نورت را بر قلب کثیف و تاریک من تابیدی و به خود مشغول کردی و اکنون نرا به سفرة کرم خویش نشانده ای. من کدام گناه خویش گرفتار شده ام که باید بار سنگین خجالت ناشی از کرامت تو را تحمل کنم. بشکند آن قلمی که بخواهد از پس این خجالت بیرون آید. مردم! ما برای اسلام کشته شدیم. شما هم لااقل با اعمال خود زینت اسلام باشید. مردم! از آبروی اسلام، آبرو نگیرید؛ به عبارت دیگر اسلام را برای خود نخواهید، خود را پشتیبان و مدافع اسلام بدانید. دانش آموزان عزیز! بکوشید و درس بخوانید و با تعهد به انقلاب، حافظ آرمان ها و دستاورد های خون شهدا باشید. باید اول سلمان شد بعد مسلمان شد، والا اگر سلمان نشده، مسلمان شدیم، مسلمان خوبی نخواهیم بود. مواظب اعمالتان باشید و برای دنیای زودگذر، عالم ابدی آخرت را خراب نکنید. حضور بر مزار شهدا را فراموش نکنید چون اثر سازنده دارد. به نظم در کار ها دقت کنید. تقوا پیشه کنید. در صورتی تقوا در کار باشد، نا هماهنگی نخواهد بود. برادران سعی کنید، نوع استعداد نیرو ها را بشناسید و از آنان حداکثر استفاده را ببرید.

منبع : برگرفته از کتاب با ستارگان یزدل