ما را دنبال کنید:
شهید خرمشهر ، شهید یزدل

شهید خرمشهر ، شهید یزدل


سوم خرداد، روزی که خرمشهر، شهر خون، دوباره از آنِ مردم شد... در میان آن‌همه رزمنده و دلاور، در میان آن‌همه اشک و آتش و آیه، یزدل، این روستای سینه‌سوخته‌ ما، تنها یک پسر را راهی خرمشهر کرده بود... و او رفت... بی‌ادعا، بی‌تکلف، بی‌آن‌که بداند نامش خواهد ماند یا نه... اما رفت تا سهم یزدل از «آزادی» را با خون خودش امضا کند. او یکی بود، اما دلش به وسعت یک لشکر می‌تپید. وقتی شهر آزاد شد، همه فریاد زدند: خرمشهر آزاد شد! و ما در یزدل، آرام زیر لب گفتیم: او هم رفت... رفت و دیگر بازنگشت... امروز، سوم خرداد، یادش را زنده نگه می‌داریم. به احترامش می‌ایستیم، اشک می‌ریزیم، و به خدا می‌گوییم: پروردگارا! این شهید، چراغ خانه‌ی ماست، روشنیِ راه ما، امانتی که تو به خاک دادی و ما به آسمان پس دادیم. نامش را نمی‌گوییم، چون او خودش نام است. شهید خرمشهر، شهید یزدل...